دهه شصت با تلویزیونهای سیاه و سفید و تنها دو شبکه، جایی برای سرگرمیهای ساده بود. برنامههایی مانند “مدرسه موشها” و “زیر گنبد کبود” که دل همه بچهها را شاد میکردند، هنوز در ذهنها باقی ماندهاند. این برنامهها باوجود سادگی و کمبودن امکانات، تخیل و خلاقیت کودکان را پرورش میدادند.
در آن زمان که نه خبری از اینترنت بود و نه بازیهای کامپیوتری، بچهها بیشتر وقتشان را در کوچهها میگذراندند. بازیهای محلی مثل “گرگم به هوا”، “قایمباشک” و “وسطی” پر از شور و هیجان بود. هر کودک با لبخندی ساده و خستگی خوشایند از این بازیها به خانه برمیگشت.
خوراکیهای دهه شصت حالوهوای دیگری داشت. آدامس خروسنشان، یخمکهای رنگارنگ و لواشکهای محلی از محبوبترین خوراکیها بودند که بچهها برای خریدنشان با اشتیاق صف میبستند. آن طعمها، ساده اما دوستداشتنی، هنوز هم در یاد بسیاری از افراد دهه شصتی باقیماندهاند.
سینماهای دهه شصت و فیلمهای ایرانی مانند “اجارهنشینها” و “کفشهای میرزا نوروز” باعث میشدند خانوادهها ساعتها کنار هم بنشینند و از تماشای فیلم لذت ببرند. همچنین، نوارهای کاست و ضبطصوتها با صدای خوانندگان محبوب آن زمان، فضایی گرم و صمیمی به خانهها میبخشیدند.
دهه شصت با همه سختیها و محدودیتها، ساده و بیریا بود. هرچند که امکانات محدود بود، اما صمیمیت و لحظات خوش آن روزها باعث شده که یادشان همیشه در قلبها باقی بماند و حس نوستالژی شیرینی به همراه داشته باشد.